معنی درس پنجم عربی هشتم

عربی هشتم درس پنجم

معنی درس پنجم عربی هشتم

 

معنی صفحه 52 عربی هشتم

معنی صفحه 54 عربی هشتم

الصَّداقَهُ
دوستی

معنی صفحه 54 عربی هشتم

جواب: «اسرین» دانش‌آموز کلاس دوم راهنمایی متوسطه است. او از «سنندج» به «تهران» آمده است. او در مدرسه دانش‌آموز جدیدی است و به مدت دو هفته تنها ماند.

معنی صفحه 53 عربی هشتم

معنی صفحه 54 عربی هشتم

جواب: در هفتهٔ سوم، روز شنبه یکی از هم‌کلاسی‌هایش به نام «آیلار» به سویش آمد. و در حیاط مدرسه با او شروع به صحبت کرد.

اَلْحِوارُ بَیْنَ الطّالِبَتَینِ «آیلار» وَ «أَسْرین»
گفت‌وگو میان دو دانش‌آموز «آیلار» و «اسرین»
– کَیفَ حالُکِ؟
– حالت چطور است؟
– الْحَمدُ لِلّهِ؛ جَیِّدَهٌ وَ کَیفَ أنتِ؟
– خدا را شکر؛ خوبم حال تو چطور است؟
– أنَا بِخَیرٍ. مَا اسْمُکِ؟
– من خوبم، نامت چیست؟
– اِسْمی أَسرین.
– نامم اسرین است.
– اِسمٌ جَمیلٌ. ما مَعْناهُ؟
– اسم زیبایی است. معنی آن چیست؟
– «أسْرین» بِالْکُردیَّهِ بِمَعنَی الدَّمْع. وَ مَا اسْمُکِ؟
– أسرین به زبان کردی یعنی اشک، اسم تو چیست؟
– اِسمی آیلار.
– نامم آیلار است.
– ما مَعنَی اسْمِکِ؟
– معنی نامت چیست؟
– آیلار بِالتُّرکیَّهِ بِمَعنَی الْأَقْمارِ.
– آیلار به زبان ترکی به معنای ماه‌ها است.
– اِسْمٌ جَمیلٌ جِدّاً وَ مَعناهُ جَمیلٌ أَیضاً.
– اسم بسیار زیبایی است و معنای آن هم زیباست.
– مِنْ أَیِّ مَدینَهٍ أنتِ؟
– تو اهل چه شهری هستی؟
– أنَا مِنْ سنندج. أَ أَنتِ مِنْ طهران؟
– من اهل سنندج هستم آیا تو اهل تهران هستی؟
– لا؛ أنَا مِنْ تبریز وَ ساکِنَهٌ هُنا.
– نه، من اهل تبریزم و اینجا ساکنم.
– فَأَنتِ مِثْلی أَیضاً.
– پس تو هم مثل من هستی.
– لِماذا جِئْتُم إلَی طهران؟
– چرا به تهران آمدید؟
– لَِأَنَّ والِدی فی مُهِمَّهٍ إداریَّهٍ .
– زیرا پدرم مأموریت اداری دارد.
– کَمْ سَنَهً مُهِمَّهُ والِدِکِ؟
– مأموریت پدرت چند سال است؟
– سَنَتَینِ.
– دو سال.

معنی صفحه 54 عربی هشتم

معنی صفحه 56 عربی هشتم

– أینَ بَیتُکُم؟
– خانه‌تان کجاست؟
– فی ساحَهِ خُراسان.
– در میدان خراسان.
– عَجَباً. بَیتُنا فی نَفْسِ الْمَکانِ.
– عجیب است. خانه ما هم همان جاست.
– أَ تَصدُقینَ؟!
– آیا راست می‌گویی؟
– نَعَم؛ بِالتَّأکیدِ؛ مَتَی جِئْتُم؟
– بله؛ البته؛ کی آمدید؟
– جِئْنا قَبْلَ شَهْرٍ.
– یک ماه قبل آمده‌ایم.
– فَنَحنُ جارَتانِ وَ زَمیلَتانِ.
– پس ما دو همسایه و هم‌کلاس هستیم.
– فَکَیفَ ما رَأَیْتُکِ حَتَّی الْآنَ؟
– پس چگونه من تا کنون تو را ندیده‌ام.
– عَجیبٌ. ما مِهنَهُ أَبیکِ؟
– عجیب است. شغل پدرت چیست؟
– هوَ مُهَندِسٌ.
– او مهندس کامپیوتر است.
– هَلْ تَأتینَ إلَی بَیتِنا؟
– آیا به خانه ما می‌آیی؟
– بکُِلِّ سُرور.ٍ
– با کمال میل
– مَتَی؟
– کی ؟
– بَعدَما یَسمَحُ لی والِدی وَ تَقبَلُ والِدَتی.
– بعد از اینکه پدرم به من اجازه دهد و مادر هم قبول کند.
– وَ هَلْ یَأْتی أَبوکِ؟ وَ هَلْ تَأْتی أُمُّکِ؟
– آیا پدرت می‌آید؟ آیا مادرت می‌آید؟
– إِنْ شاءَ اللّهُ. سَأَسْأَلُهُما.
– اگر خدا بخواهد. از آن دو خواهم پرسید.

 اَلْغَریبُ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَبیبٌ. الْإمامُ عَلیٌّ (ع) 
جواب: غریب کسی است که دوستی ندارد.

معنی صفحه 55 عربی هشتم

معنی صفحه 57 عربی هشتم

جواب صفحه 56 عربی هشتم

* اکنون این جمله‌ها را ترجمه کنید.
«وَمَا ظَلَمْناهُمْ وَلَٰکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»
جواب: (هود 101)   ما به آنها ستم نکردیم اما آنها بر خودشان ستم کردند.

ما ذٰلِکَ الشَّیءُ فی یَدِکَ؟
جواب: آن چیز در دست تو چیست؟