معنی لغات تماشاخانه فارسی پنجم (درس اول )

معنی شعر و لغات درس تماشاخانه

 

معنی لغات تماشاخانه فارسی پنجم (درس اول )

📚 معنی تماشاخانه فارسی پنجم
🔴 درس اول : صفحه 10 – 11 – 12 – 13

Ⓜ️ معنی لغات تماشاخانه 
تماشاخانه: جایی که در آن چیزی نمایش داده
می شود
شگفتی ها: عجایب، پدیده های عجیب
لطیف: زیبا، نرم
تماشاگه: محل تماشا و گردش
مقایسه کنیم:بسنجیم
تأمل: اندیشه، درنگ
کردار: عمل، رفتار
نگاشته: نوشته
آفرینش: خلقت، به وجود آمدن
سنگالخ: زمینی که در آن سنگ فراوان باشد
هیس: ساکت
مخملی: از جنس مخمل، مثل مخمل نرم
سر زده: بی خبر
نارون: درختی برگ ریز که در همه جا
پراکنده و از جمله درختان جنگلی نقاط معتدل
از هم گسیخت: از هم جدا شد، پاره شد
دهقان: کشاورز
تاک: درخت انگور
شاخساران: درختان انبوه و پر شاخ و برگ
گل بوته: بوته گل
باز: دوباره
سرشار: لبریز، پر
پدیده: چیز تازه
عجیب: غریب، شگفت آور
درنگ: توقف، سکون
سربه فلک کشیده: بسیار مرتفع، بلند
عالمان: دانایان
گوارا: مطبوع، دلچسب
موضوع: مطلب
شکننده: ظریف، نازک
سردر می آورد: می رویند و رشد می کنند
توصیف: وصف کردن
تالاب: جایی که در آن آب جمع شود و بماند
رفته رفته: آرام آرام
رنگ رنگ: دارای رنگ های مختلف

بستان: باغ
کوته: کوتاه
برگ نو: برگ تازه
کهن: قدیم ،گذشته
نغمه خوان: آواز خوان
آشیان: لانه، خانه

Ⓜ️ واژگان مخالف تماشاخانه
لطیف# خشن
نو#کهنه
درنگ# عجله
کهن# جدید
بلندترین#کوتاه ترین
بخندد#بگرید، گریه کند
ساده# سخت
زیبا# زشت
سرد# گرم
پاکی#ناپاکی، پلیدی
آرام#نا آرام
نرم# زیر
شاداب#غمگین
نازک# کلفت
خواب#بیدار
کوتاه# بلند
خشک# خیس
روشنایی#تاریکی
گرما# سرما

Ⓜ️ واژگان هم خانواده
لطیف: لطف، الطاف
عجیب: عجایب، تعجب
آفرینش: آفریده، آفرید
عالم: علم، معلم
عمیق:عمق، اعماق
توصیف: وصف، موصوف
فصل: فصول