معنی شعر دور اندیشی فارسی نهم

معنی کلمات و شعر و آرایه های ادبی فارسی نهم

معنی شعر دور اندیشی فارسی نهم

 

معنی شعر دور اندیشی فارسی نهم

 

1 : کودکی از جمله آزادگان رفت برون با دو سه همزادگان

معنی: کودکی از خانواده ی انسان های نجیب و اصیل با دو سه نفر از هم سن و سالهای خودش ، برای بازی کردن ، بیرون رفت .

لغت : از جمله ی : از گروه ، از مجموعه ی / آزدادگان : ج آزاده ، اصیل و نجیب ، جوانمرد / همزادگان : ج همزاد ، هم سن و سال

نکته ی دستوری : کودکی : ساده («ی» در کودکی نکره است.)/ آزادگان و همزادگان : جمع

2 : پای چون در راه نهاد آن پسر پویه همی کرد و درآمد به سر

معنی: وقتی که آن پسر بچّه شروع به دویدن کرد ، با سر به زمین خورد.

لغت : پویه کردن : دویدن ، پوییدن

آرایه : پا و سر مراعات نظیر / پسر و سر : جناس / پای در راه نهادن و به سر در آمدن : کنایه

نکته ی دستوری : پویه : مشتق ( پوی + ه )

3 : پایش از آن پویه در آمد ز دست مهر دل و مهره ی پشتش شکست

معنی: به هنگام دویدن ، کنترل خود را از دست داد و مهره ی کمرش شکست و علاقه اش به بازی از بین رفت.

لغت : مهر : عشق و علاقه / مهره ی پشتش : ستون فقرات

آرایه : پا زدست درآمدن ، کنایه از بی اختیار شدن ، کنترل از دست رفت / پا ، دست و دل : مراعات نظیر / مهر دل شکست : کنایه

4 : شد نفس آن دو سه هم سال او تنگ تر از حادثه ی حال او

معنی: به خاطر این حادثه ( زمین خوردن آن کودک ) آن دوستان هم سن و سالش ، احساس ناراحتی می کردند.

آرایه : تنگ شدن نفس : کنایه از احساس ناراحتی و اندوه کردن / حال و سال : جناس

نکته ی دستوری : دو سه هم سال : ترکیب وصفی ( دو و سه ، صفت پیشین شمارشی هستند.)

تنگ تر : صفت تفضیلی

5 : آن که ورا دوست ترین بود گفت در بن چاهیش بباید نهفت

معنی: نزدیک ترین دوستش گفت : باید او را در داخل چاهی عمیق ، بیندازیم.

لغت : بن : عمق ، ته / نهفت : پنهان کرد

نکته دستوری : دوست ترین : صفت عالی / « ـَ ش » در چاهیش : مفعول / و را : مخفف او را

6 : تا نشود راز چچو روز آشکار تا نشویم از پدرش شرمسار

معنی: تا این اتفاق برای کسی آشکار نشود و ما پیش پدرش شرمنده نشویم.

آرایه : راز و روز : جناس / تکرار « ر » : واج آرایی / راز مانند روز : تشبیه

نکته دستوری : چو : حرف اضافه و روز : متمم / آشکار : دو تلفّظی ( آشکار – آشِکار ) / « ـَ ش »

در پدرش : مضاف الیه

7 : عاقبت اندیش ترین کودکی دشمن او بود از ایشان یکی

معنی: یکی از بچّه هایی که دشمن او بود ، کودکی آینده نگر  بود.

لغت : عاقبت اندیش : آینده نگر

نکته دستوری : عاقبت اندیش ترین : صفت عالی و از نظر ساخت ، مرکّب است . ( پسوند « ترین » ، در ساخت کلمه تأثیری ندارد.)

8 : گفت : « همانا که درین همرهان صورت این حال نماند نهان »

معنی: آن کودک آینده نگر گفت قطعا این موضوع در میان این دوستان همراه ، پنهان نمی ماند.

توجه : همرهان : مخفّف همراهان و درین : مخفّف در این ، است.

9 : چون که مرا زین همه دشمن نهند تهمت این واقعه بر من نهند

معنی: چون که از میان همه ی بچّه ها ، مرا دشمن او می دانند ، پس به من بد گمان می شوند.

لغت : تهمت : گمان بد ، افترا / واقعه : حادثه ، اتّفاق

10 : زی پدرش رفت و خبردار کرد تا پدرش چاره ی آن کار کرد

معنی: به سوی پدرش رفت و او را از ماجرا آگاه کرد تا این که پدرش برای آن کار ، چاره ای بیندیشد.

لغت : زی : به سوی

نکته دستوری : زی ( به سوی ) : حرف اضافه / « ـَ ش » در پدرش : مضاف الیه / خبردار : مرکّب

11 :هر که در او جوهر دانایی است بر همه چیزش توانایی است

معنی: هرکسی که در او گوهر دانایی وجود دارد ، توانایی انجام هر کاری را دارد .

لغت : جوهر : گوهر

نکته دستوری : زی ( به سوی ) : حرف اضافه / « ـَ ش » در پدرش : مضاف الیه / خبردار : مرکّب

معنی: هر کسی که در او گوهر دانایی وجود دارد ، توانایی انجام هر کاری را دارد.

لغت : جوهر : گوهر

نکته دستوری : « است » در مصراع اول به معنی وجود دارد ، فعل غیر اسنادی است.

12 : دشمن دانا که غم جان بود بهتر از آن دوست که نادان بود

معنی: دشمن دانایی که باعث غم و اندوه انسان باشد ، از دوست نادان بهتر است.

آرایه : دشمن و دوست : تضاد / بیت ضرب المثل است . / تکرار « ن » : واج آرایی

نکته دستوری : بیت از سه جمله تشکیل شده است. / در بهتر از آن دوست ، فعل « است » حذف شده / بهتر : صفت تفضیلی است که نقش مسندی دارد.