معنی رهایی از قفس فارسی چهارم (درس پنجم )
هم خانواده ، متضاد ، معنی کلمات مهم درس رهایی از قفس
📚 معنی رهایی از قفس فارسی چهارم
🔴 درس چهارم : صفحه 42 – 43 – 44 – 45 -46
⬅️ واژگان درس رهایی از قفس
بازرگان : تاجر
حبس : زندان ، بازداشت
دلتنگ : غمگین
شیرین زبان : شیرین گفتار
گران بها : با ارزش
غالم : نوکر ، خدمتکار
ارمغان : هدیه ، سوغات
کارمت : که برای تو بیاورم
خطه : سرزمین
فالن : اشاره به شخص نامعلوم
مشتاق : دارای شوق ، آرزومند
قضا : تقدیر ، سرنوشت
دلداری دهد : همدردی کند ، غم خواری کند
شکر سخن : شیرین سخن ، شیرین گفتار
گنبد کبود : منظور آسمان آبی است
غصه : ناراحتی ، غم
قافله : کاروان
پیغام : پیام
بازگو کردن : سخنی را دوباره گفتن
خواجه : بزرگ ، سرور ، تاجر
همتا : همانند ، مثل
زهره اش بدرید : ترسید
شگفت زده : کسی که تعجب کرده ، متعجب
زین : از این
خام : بیهوده
شادکام : خوشحال
شادکام : خوشحال
کنیزک : خدمتکار ، زنی که برده باشد
نشان : عالمت ، نشانه
دریافت : دانست ، فهمید
گریستن : گریه کردن
بند : طناب
ماجرا : اتفاق
اسیر : زندانی
⬅️ هم خانواده درس رهایی از قفس
لذیذ : لذت
حبس : محبوس
شگفت زده : شگفت انگیز
مشتاق : اشتیاق – شوق
سکوت : ساکت
وقت : اوقات
حال : احوال
تجارت : تاجر
تعجب : متعجب
شاکی : شکایت
حس : احساس
عبور : عابر
اسیر : اسارت
علم : علم – معلم
مخالف
ثروتمند : فقیر
رهایی : اسارت
اسیر : آزاد
پرسش : جواب – پاسخ
⬅️ کلمات دارای ارزش املایی درس رهایی از قفس
ثروتمند – طوطی – سوغاتی – ارمغان – کارمت – خطه ی – پیغام – صحنه – موضوع – خواجه – زهره – شکر سخن – غار – باغ وحش
– باغچه – یک دفعه – مامور – غصه – اتفاقا – قاطر – حکمت – بازرگان – هندوستان – غالم – قضای روزگار – تجارت – کنیزک –
لحظه ای –
معنی شعر رهایی از قفس
گفت طوطی را چه خواهی ارمغان کارمت از خطه ی هندوستان
معنی: به طوطی گفت : سوغاتی چه میخواهی که از سرزمین هندوستان برایت بیاورم
گفت آن طوطی که آن جا طوطیان چون ببینی ، کن زحال ما بیان
معنی: طوطی گفت :زمانی که آن جا طوطی های دیگر را دیدی وضعیت من را برای آن ها بگو
کان فالن طوطی که مشتاق شماست از قضای آسمان در حبس ماست
معنی: بگو که فالن طوطی که آرزوی دیدار شما را دارد از سرنوشت و تقدیر بد در اسارت ما است
این چرا کردم ، چرا دادم پیام سوختم بیچاره را زین گفت خام
معنی: این چه کاری بود کردم ، چرا این پیغام را دادم با این سخن بیهوده و ناپخته باعث مرگ آن بیچاره شدم
کرد بازرگان تجارت را تمام باز آمد سوی منزل شادکام
معنی: بازرگان تجارت را به پایان رساند خوشحال به سوی منزل بازگشت
هر غالمی را بیاورد ارمغان هر کنیزک را ببخشید او نشان
معنی: به هر خدمتکاری و نوکری یک سوغاتی داد به هر خدمتکاری هدیه ای بخشید
گفت طوطی ارمغان بنده کو آنچه گفتی آنچه دیدی باز گو
معنی: طوطی گفت پس سوغاتی من کو هر چی گفتی و دیدی را برایم تعریف کن
گفت گفتم آن شکایت های تو با گروهی طوطیان ، همتای تو
معنی: بازرگان گفت درد دل و شکایت های تو را برای چند تا طوطی مثل خودت گفتم
آن یکی طوطی ، ز دردت بوی برد زهره اش بدرید و لرزید و بمرد
معنی: یکی از طوطی ها دردت را فهمید ترسید و لرزید و مرد
-
|||
- 0 نظر
- Nazanin
- سه شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۹