معنی حکایت سیرت سلمان فارسی نهم

معنی کلمات و شعر و آرایه های ادبی فارسی نهم

معنی حکایت سیر سلمان فارسی نهم

 

معنی حکایت سیرت سلمان فارسی نهم

 

معنی حکایت سیرت سلمان فارسی نهم

معنی حکایت سیر سلمان فارسی نهم

سلمان فارسی بر لشکری امیر بود.
در میان رعایا چنان حقیر می نمود
معنی: در بین مردم آنقدر خود را کوچک نشان می داد
که وقتی خادمی به وی رسید ،

گفت : این توبره ی کاه بردار
معنی: این کیسه بزرگ پر از کاه را بردار

و به لشکرگاه سلمان بر. سلمان برداشت. چون به لشکرگاه رسید ، مردم گفتند : « امیر است » . آن خادم بترسید و در قدم وی افتاد .
معنی: کنایه از : از سلمان عذر خواهی کرد.

سلمان گفت : « به سه وجه این کار از برای خود کردم ، نه از بهر تو ، هیچ اندیشه مدار ، اول آنکه
تکبّر از من دفع شود ؛
معنی: خود خواهی و غرور از من دور شود

و دوم آنکه دل تو خوش شود ؛
سیّم آنکه از عهده حفظ رعیّت بیرون آمده باشم.
معنی: سوم آنکه مسئولیت خودم را که همان مواظبت از مردم است انجام داده باشم.
روضه خلد ، مجد خوافی

معنی لغت :
امیر : فرمانده
رعایا : جمع رعیت ، عموم مردم
حقیر : کوچک و بی ارزش
توبره : کیسه بزرگ
وجه : دلیل
اندیشه : ترس
تکبر : خود بینی و غرور
هیچ : اصلاً ، هرگز
سیّم : صورت قدیمی سوم
روضه : باغ
خلد : بهشت