معنی آفریدگار زیبایی فارسی چهارم (درس اول)

معنی کلمات و متضاد درس 1

 

معنی آفریدگار زیبایی فارسی چهارم (درس اول)

📚 معنی آفریدگار زیبایی فارسی چهارم
🔴 درس اول: صفحه 10

🔖 واژه نامه فارسی
🎲 درس اول
🦋 آفریدگار زیبایی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

✴️ پذیرفت ⬅️ قبول کرد
✴️ داوری ⬅️ قضاوت
✴️ جهان افروز ⬅️ روشن کننده ی جهان
✴️ نخست ⬅️ اول ، ابتدا
✴️ آویخت ⬅️ آویزان کرد
✴️ شاخه ها تاب نیاوردند ⬅️ قدرت تحمل نداشتند
✴️ جلا داده ⬅️ براق و درخشنده کرده
✴️ قشر ⬅️ لایه
✴️ چیره دست ⬅️ ماهر
✴️ دریغ ⬅️ افسوس ، حیف
✴️ شگفت انگیز ⬅️ تعجب آور
✴️ زینت داد ⬅️ تزیین کرد
✴️ آخر ⬅️ بالاخره
✴️ آهسته ⬅️ آرام
✴️ دمی ⬅️ لحظه ای
✴️ جوی ⬅️ بجوی ، بیاب ، جستجو کن
✴️ بندگان ⬅️ بنده ها
✴️چند ⬅️ یک لحظه
✴️ هرگز ⬅️ هیچ وقت
✴️ نهان ⬅️ پنهان

 

معنی آفریدگار زیبایی فارسی چهارم