معنی درس دهم فارسی نهم -آرشی دیگر + معنی کلمات
معنی کلمات و شعر و آرایه های ادبی فارسی نهم
معنی درس دهم فارسی نهم -آرشی دیگر + معنی کلمات
معنی درس آرشی دیگر فارسی نهم
افق: کناره های آسمان، انتهای دید
بدعهد: بد پیمان
پرسان: پرسشگر
دستان: لقب زال، پدر رستم، جهان پهلوان ایرانی
دف: یکی از آالت موسیقی
سو: جهت
شط: رود بزرگ که به دریا میریزد
فوق باور: باور نکردنی، غیر قابل باور
کمند: طناب، بند
مهد: گهواره، زمین هموار
نام آور: مشهور
هجوم: حمله کردن، یورش، حملۀ ناگهانی
تل: تپه بلندی
غالب: غلبه کننده، چیره، بسیار، افزون
تجسم: تصویر ذهنی، دارای جسم شدن
روایی: روایت کنندگی، رونق، رواح
نام آور: نامدار،
مشهور گنبد: برآمدگی باالی معابد و مساجد
زار: رنجور، ضعیف
حمیت: مروت، جوانمردی، غیرت، رشک
کاردان: خردمند، کار آزموده
سیرت: طریقه، روش، مذهب، خلق و خو
ملازم: همراه، نوکر، ثابت قدم
گران: سنگین، وقار
عزل کردن: از شغل برکنار کردن
غوغا: جار و جنجال زیاد
سرکش: عاصی، نافرمانی، یاغی
بی انصاف: ظالم، ستمکار، بیدادگر
قالب شعر : نیمایی
از : محمد گودرزی دهریزی
* جنگ، جنگی نابرابر بود / جنگ، جنگی فوق باور بود / کیسه های خالی و خونی / خطّ مرزی را جدا میکرد / دشمن بد عهد بی انصاف / با هجوم بی امان خود / مرزها را جابجا میکرد.
معنی: جنگ، جنگی ناعادلانه و غیر قابل باور بود. کیسه های خاکی و خون آلود، خط مرزی ما و دشمن را مشخص می کرد. دشمن پیمان شکن با حمله های بی وقفه و پی در پی خود، سرزمین (کشور) ما را مورد تجاوز قرار می داد.
نکته دستوری :
جنگی نابرابر، کیسه های خاکی و خونی، دشمن بد عهد و بی انصاف و هجوم بی امان : ترکیب وصفی
توجه :
در شعر نیمایی (شعر نو)، قافیه وجود دارد، اما دارای نظم و ترتیب (مانند شعرهای سنتی) نیست. در این بند قافیه ها عبارتند از : نابرابر و باور / جدا و جابجا
از میان آتش و باروت / می وزید از هر طرف، هر جا / تیرهای وحشی و سرکش / موشک و خمپاره و ترکش / آن طرف، نصف جهان با تانک های آتشین در راه / این طرف، ایرانیان تنها / این طرف تنها سلاح جنگ، ایمان بود.
معنی: از میان آتش و گلوله، از هر طرف و هر جا، تیرهای سریع و رها شده و موشک و خمپاره و ترکش پرتاب میشد. در آن سمت، نیمی از قدرتهای جهان با تانکهای مجهز به پیش میآمدند و در این سمت رزمندگان ایرانی تنها و دست خالی بودند و نتها سلاح جنگیدن آنها، ایمان و اعتقاد به خداوند بزرگ بود.
خانه های خاک و خون خورده / مهد شیران و دلیران بود / شهر خونین، شهر خرّمشهر / در غروب آفتاب خویش / چشم در چشم افق میدوخت / در دهان تانکها میسوخت.
معنی: خانه های آلوده به خاک و خون، جایگاه رزمندگان شجاع بود. شهر خرّمشهر که از خون رزمندگان رنگین شده بود، در آخرین لحظات عمر خود (نابودی خود) اسمان نگاه میکرد و در میان آتش تانکها میسوخت.
لغت :
مهد : جایگاه، گهواره / دلیران : شجاعان / افق : کرانهی آسمان
آرایهها :
شیران : استعاره از رزمندگان / چشم دوختن خرمشهر : تشخیص / غروب آفتاب خویش : کنایه از نابودی و به پایان رسیدن عمر / چشم دوختن : کنایه از خیره نگاه کردن / دهان تانک : تشخیص / چشم افق : تشخیص
نکتهی دستوری :
خون خورده : صفت مشتق – مرکّب / خونین : صفت مشتق
شهر، از آن سوی سنگرها / شیر مردان را صدا میزد : / «آی، ای مردان نام آور / ای همیشه نامتان پیروز / بی گمان امروز / فصلی از تکرار تاریخ است / گر بماند دشمن، از هر سو / خانه هامان تنگ خواهد شد / ناممان در دفتر تاریخ / کوچک و کم رنگ خواهد شد.»
معنی: شهر از آن طرف سنگرها، رزمندگان شجاع را فریاد میزد : «ای مردان نامدار و مشهوری که همیشه نامتان پیروز و سرافراز است. یقیناً، امروز، بخشی از تاریخ، در حال تکرار شدن است. اگر دشمن در هر قسمت از سرزمین ما بماند، خانه و سرزمین ما، محدود میشود و نام ما در تاریخ، بی اعتبار و محو خواهد شد.»
لغت :
نام آور : نامدار، مشهور / بی گمان : به درستی، یقیناً / فصلی : بخشی از یک کتاب و نامه
آرایهها : صدا زدن شهر : تشخیص / تکرار «ک» و «گ» : واج آرایی / دفتر تاریخ : اضافهی تشبیهی
نکته دستوری :
مردان : منادا / شیر مردان : مرکّب / نام آور : مرکّب / « ـِ تان» (نامتان) : مضافالیه / بی گمان : قید مشتق / کم رنگ : مرکّب / «و» در کوچک و کم رنگ : واو عطف / آی : اصوات (شبه جمله) است.
خون میان سنگر آزادگان جوشید / مثل یک موج خروشان شد / کودکی از دامن این موج بیرون جست / از کند آرزوها رست / چشم او در چشم دشمن بود / دست او در دست نارنجک
معنی: ایرانیان آزاده و جوان مرد در میان سنگرها خشمگین شدند و مثل موج خروشانی به حرکت درآمد. کودکی از میان موج رزمندگان بیرون آمد و از دام آرزوهای خود، رها شد در حالی که نارنجک در دست داشت در چشمان دشمن خیره شد.
لغت :
جست : پرید / کمند / طناب / رست : رها شد.
آرایهها :
جوشیدن خون : کنایه از خشمگین شد / مثل یک موج : تشبیه / موج : استعاره از رزمندگان / کمند آرزوها : اضافه تشبیهی (آرزوها : مشبّه و کمند : مشبّه به) / دست نارنجک : تشخیص / تکرار دست و چشم : تکرار
نکته دستوری :
خروشان و نارنجک : مشتق (نارنج + ـَ ک)
جنگ، جنگی نابرابر بود / جنگ، جنگی فوق باور بود / کودک تنها، به روی خاکریز آمد / صد هزاران چشم، قاب عکس کودک ما شد / خطّ دشمن، گیج و سرگردان / چشمها از این و آن پرسان : / «کیست این کودک؟ / او چه میخواهد از این میدان!؟ / صحنهی جانبازی است این جا!؟ / یا زمین بازی است این جا»!؟
معنی: جنگ، جنگی ناعادلانه و غیرقابل باور بود. کودک تنها (=حسین فهمیده)، بالای خاکریز آمد و صدها هزار نفر او را نگاه میکردند. سپاه دشمن مات و سرگشته بود و با یک نگاه از هم دیگر میپرسیدند که این کودک، کیست؟ و در این میدان جنگ، چه میخواهد؟ این جا میدان جنگ و فداکاری است یا زمین بازی کرد؟
لغت :
خطّ دشمن : حالت قرار گرفتن دشمنان که در یک راستا ایستاده باشند.
آرایهها :
چشم : مشبه و قاب عکس : مشبّه به / پرسان بودن چشمها : تشخیص
دشمنان کور دل، امّا / در دلش خورشید ایمان را نمیدیدند / تیغ آتش خیز «دستان» را نمیدیدند / در نگاهش خشم و آتش را نمیدیدند / بر کمانش تیر «آرش» را نمیدیدند / در رگش، خون «سیاوش» را نمیدیدند.
معنی: ولی دشمنان گمراه، نور خورشید ایمان و اعتقاد به خدا را در قلبش نمیدیدند. آنها شمشیر آتشین او را که مانند شمشیر «دستان»، در دستش بود، نمیدیدند؛ و نگاه خشمگین او را که مانند آتشی سوزان بود، تمی دیدند و نارنجک در دستش را که مانند تیرکمان آرش پهلوان بود، نمیدیدند؛ و نمیدیدند که در رگش، خون پهلوان دلیر ایرانی، سیاوش، جاری است.
لغت :
کوردل : گمراه / تیغ : شمشیر
آرایهها :
دل : مجازاً وجود / خورشید ایمان : اضافه تشبیهی / دستان، آرش و سیاوش : تلمیح به داستان شاهنامهی فردوسی / کمان و تیر : مراعات نظیر / خون و رگ : مراعات نظیر
نکته :
واژهی «امّا»، برای رفع توهم از قسمت نخست سخن به کار میرود و به معنی «ولی» است.
کودک ما بغض خود را خورد / چشم در چشمان دشمن کرد / با صدایی صاف و روشن گفت : «آی ای دشمن! / من حسین کوچک ایران زمین هستم / تانکهای شومتان را در کمین هستم / مثل کوهی آهنین هستم».
معنی: کودک ما غم و اندوه خود را فرو نشاند و بر خود مسلّط شد و با دشمن رو در رو شد و با صدایی آشکار و رسا گفت : «ای دشمن! آگاه باش که من حسین کوچکی از لشکر ایران هستم که مانند کوهی محکم در کمین تانکهای نحس شما هستم تا آنها را نابود کنم».
لغت :
بغض : گرفتگی و ناراحتی درونی از غصه / روشن : آشکار، واضح، قابل فهم / شوم : نحس، نامبارک
آرایهها :
خوردن بغض : کنایه از مسلّط شدن، کنترل کردن / مثل کوهی آهنین : تشبیه
نکته دستوری :
«را» در تانکهای شومتان را : فک اضافه (در کمین تانکهای …)
ناگهان تکبیر، پروا کرد / در میان آتش و باروت غوغا کرد / کودکی از جنس نارنجک / در دهان تانکها افتاد…
معنی: ناگهان، فریاد بلند الله و اکبر در آسمان پیچید و در میان آتش و گلوله، سر و صدایی برپا کرد. کودکی شجاع که مانند نارنجک بود، به طرف تانکها حمله کرد …
آرایهها :
پروا کردن تکبیر : استعاره / آتش، باروت، نارنجک و تانک : مراعات نظیر / دهان تانک : تشخیص
لحظه ای دیگر / از تمام تانکها، تنها / تلّی از خاکستر خاموش / ماند روی دستهای دشت / آسمان از شوق، دف میزد / شطّ خرّمشهر، کف میزد / شهر یکباره به خویش آمد / چشم اشک آلوده را واکرد / بر فراز گنبدی زیبا / در سه رنگ جاودان ما / قصهی تکرار آرش را، / باز هم خواند و تماشا کرد.
معنی: چند لحظه دیگر، از بین همهی تانکها، فقط، تپّه ای از خاکستر سرد و خاموش در میان دشت، باقی ماند. آسمان به خاطر شادی و اشتیاق، موسیقی مینواخت و رود خرمشهر شادی میکرد و شهر یک دفعه به خودش آمد و چشم گریانش را باز کرد و بر بالای گنبد زیبای مسجدی در پرچم سه رنگ جاودان ایران، داستان حماسهی آرش قهرمان را دوباره میخواند و تماشا میکرد.
لغت :
تل : تپّه / شوق : اشتیاق، شادی / دف : یکی از آلات موسیقی دارای حلقه ای چوبی و پوست نازک که با سر انگشتان نواخته میشود. / شطّ : رود بزرگ که وارد دریا میشود / به خویش آمد : متوجّه آزادی و رهایی شد / فراز : بالا / سه رنگ : پرچم سه رنگ (سبز، سفید و سرخ) ایران
آرایهها :
دست دشت : تشخیص / دف زدن آسمان و کف زدن شط : تشخیص و کنایه از شادی کردن / شهر : مجازاً مردم شهر
-
|||
- 0 نظر
- هدیه
- یکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۹